سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نادان از آنچه همدم حکیم است، می گریزد . [امام علی علیه السلام]
کل بازدیدها:----165972---
بازدید امروز: ----3-----
بازدید دیروز: ----1-----
بهترین لینک ها و مطالب اینترنت

 

نویسنده:
دوشنبه 87/10/30 ساعت 7:52 صبح

نویسنده زبر دست

علم را از هر کس که بود، مى آموخت و هر روز بر اندوخته هاى علمى و سرمایه هاى فرهنگى اش مى افزود. گاهى مجبور مى شد، براى مدتى شهر و دیار خویش را نیز ترک کند و با شرایط بسیار سختى به کسب دانش ها و مهارت هاى روز بپردازد.

مدتى به صورت ناشناس، همچون شاگردان دیگر در درس استادى سنى مذهب شرکت کرد. گاهى استادش کتاب قطورى را مى گشود و مطالبى را که در رد مذهب شیعه نگاشته بود، براى شاگردانش مى خواند. پس از اتمام کلاس، غوغایى میان جویندگان دانش به پا مى شد و هر یک از آنها درباره سخنان استاد، دیدگاه هاى مختلفى را ارائه مى کردند، مرد با خود گفت این استاد با دروغ گویى، به مذهب شیعه مى تازد و آن را، در حد کفر پایین مى آورد. باید کارى کنم ، اما... .

چند روز گذشت تا این که فکرى به خاطرش رسید. علامه حلى از فرداى آن روز، به استادش نزدیک تر شد و چنان وانمود کرد که گویى از مریدان واقعى اوست.

روزها از پى هم مى گذشت و علامه حلى براى به دست آوردن کتاب استادش لحظه شمارى مى کرد. مى خواست نوشته هایش را با دلیل و برهان رو کند. به این ترتیب حقانیت شیعه را - که روز به روز بیشتر مورد تردید قرار مى گرفت - ثابت کند.

سرانجام روزى دل به دریا زد و با اصرار از استادش خواست تا کتابش را براى چند روز به او بدهد. استاد زیرک تر از آن بود که چنین کارى کند. او به شاگردش، علامه حلى گفت: من نذر کرده ام که کتاب را بیش از یک شب به کسى نسپارم. اگر قول مى دهى فردا صبح آن را صحیح و سالم تحویل دهى، به تو امانت مى دهم.

علامه چاره اى نداشت و پذیرفت. در راه بازگشت به خانه، با خود مى اندیشید: چگونه یک شبه کتاب را مطالعه کنم و از روى آن بنویسم؟ نوشتن آن حداقل یک سال وقت مى برد. بنابر این تصمیم گرفت، شب بیدار بماند و کتاب را بخواند و در فرصتى مناسب با نوشتن ردیه،(1) جلوى تبلیغات مسموم علیه شیعه را بگیرد تا عده اى از گمراهى نجات پیدا کنند.

شب شام سبکى خورد تا بتواند بیدار بماند و بلافاصله شروع به خواندن کتاب کرد؛ اما دید لازم است از بعضى جاها یادداشت بردارى کند. همین کار را نیز کرد. هنوز چند صفحه اى ننوشته بود که احساس کرد، پلک هایش سنگین شده. از این رو به حیاط رفت و آبى به سر و صورت خود زد تا خوابش نبرد و دوباره مشغول شود. هنوز از کنار حوض بر نخاسته بود که صداى در را شنید. گفت :

- این موقع شب کیست که در مى زند؟!

صدایى شنید:

- باز کن. مهمان نمى خواهى ؟

آه از نهاد علامه حلى برخاست. سمت در رفت و با خود گفت خدایا، درست است که مهمان حبیب توست، ولى چرا امشب؟ در را باز کرد و مرد عربى را دید. او را به اتاقش راهنمایى کرد. از او پرسید: شام خورده اى؟ و بدون این که منتظر پاسخ بماند، برایش ‍ مقدارى نان و خرما آورد. مرد عرب پرسید: چه مى کنى ؟

- از کتابى یادداشب بر مى دارم. فردا صبح کتاب را باید به صاحبش برگردانم. و ماجرا را برایش گفت. مرد عرب به او گفت که حاضر است کمکش کند. قرار شد علامه حلى کاغذها را خط کشى کند و آن مرد بنویسد. علامه به سرعت خط کشى مى کرد و مرد تند مى نوشت.

ساعتی گذشت ولى هنوز در ابتداى راه بودند. مرد عرب دید علامه خسته است و پى در پى خمیازه مى کشد و پلک هایش را مى مالد. رو به او کرد و گفت:

- تو برو بخواب. من تا هر جا که توانستم مى نویسم.

علامه تا سرش را روى متکا گذاشت، خوابش برد.

نزدیک اذان صبح، علامه از خواب برخاست. یاد مرد افتاد و قول و قرارى که با او گذاشته بود. خانه را جست و جو کرد و او را نیافت. با خود گفت پس کجاست؟ تا چه قسمتى از کتاب را نوشته است؟

سراسیمه سوى کتاب رفت. یک صفحه را برداشت و دید با خط زیبایى نوشته شده. کتاب را تا صفحه آخر ورق زد. دید تمام مطالب کتاب استادش را نوشته. چشمانش برق زد. به آخر کتاب که رسید. خشکش زد. بغضش ترکید و اشکش کنار امضاى مرد عرب ریخت: کتبه الحجة ... .

آن مرد، حضرت حجت (علیه السلام) بود.(2)

 پی نوشت‌ها:

1 پاسخ به آن

2 مجالس المومنین، ج1، ص 573.

 منبع:

حیات پاکان، ج5، مهدی محدثی



  • کلمات کلیدی :
  •     نظرات دیگران ( )
    نویسنده:
    دوشنبه 87/10/30 ساعت 7:50 صبح

    طلیعه

    برگهای زرین حیات علامه حلی با تعهد و صداقت مزین و با تار و پودی از اخلاص و محبت شیرازه گردیده است . مرزبان بیداری که فقه شیعه و معارف اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام را در سایه سار ولایت پاسداری کرد و فقاهت را با درفش ولایت بر افراشت .

    باشد که با دقت و مطالعه در زندگی این ستاره درخشان روح بلند، ایمان ، لوح دانش و فضیلتهای معنوی و تقوای او را نظاره کنیم و در پرتو معرفت ، هنر، تعهد و اخلاصش ، نبض حرکت دانشها و تحصیلات خویش را تنظیم نماییم و با شیوه برخورد با رخدادها و فراز و نشیب حوادث روزگار آشنا شویم .

     

    ولادت و خاندان

    چنانکه نقل است مولای متقیان علی علیه السلام در مسیر حرکت از کوفه به صفین بر تپه های بابل روی تل بزرگی ایستاد و اشاره به بیشه و نیزاری نمود و این سخن را فرمود: اینجا شهری است و چه شهری !

    اصبغ بن نباته از یاران نزدیک حضرت عرض کرد: یا امیرالمومنین ! می بینم از وجود شهری در اینجا سخن می گویی، آیا در اینجا شهری بود و اکنون آثار آن از بین رفته است ؟

    از ایوان طلای امیرالمومنین علیه السلام دری به رواق علوی گشوده است. پس از ورود به سمت راست، حجره‌ای کوچک دارای پنجره فولادی، مخصوص قبر شریف علامه حلی است. زائرین بارگاه علوی در مقابل این حجره توقفی کرده، مرقد شریفش را زیارت می‌کنند و از روح بلندش مدد می‌جویند.

    فرمود: نه ! ولی در اینجا شهری به وجود می آید که آن را «حله سیفیه» می‌گویند و مردی از تیره بنی اسد آن را بنا می‌کند و از این شهر مردمی پاک سرشت و مطهر پدید می آیند که در پیشگاه خداوند مقرب و مستجاب الدعوة می‌شوند.

    در شب 29 رمضان 648 ق . در این شهر فرزندی از خاندانی پاک سرشت ولادت یافت که از مقربان درگاه باری تعالی قرار گرفت . نامش حسن و معروف به آیة الله علامه حلی است . مادرش بانویی نیکوکار و عفیف ، دختر حسن بن یحیی بن حسن حلی خواهر محقق حلی است و پدرش شیخ یوسف سدیدالدین از دانشمندان و فقهای عصر خویش در شهر فقاهت حله است .

    علامه حلی از طرف پدر به "آل مطهر" پیوند می خورد که خاندانی مقدس ‍ و بزرگ و همه اهل دانش و فضیلت و تقوا بودند. از آنها آثار و نوشته های گرانقدر به یادگار مانده که تا به امروز و در امتداد تاریخ مورد استفاده دانش ‍ پژوهان قرار گرفته است . آل مطهر به قبیله بنی اسد که بزرگترین قبیله عرب در شهر حله است پویند می خوردند که مدت زمانی حکومت و سیادت از آنها بود.

     

    آغاز تحصیل

    منزل شیخ سدیدالدین که سرشار از کرامت و تقواست ، کودکی را در خود جای داده که مایه افتخار آن است . حسن فرزند شیخ گرچه هنوز از عمرش ‍ چند سالی بیش نگذشته ، با راهنمایی دلسوزانه پدرش برای فراگیری قرآن مجید به مکتب خانه رفت و با تلاش و پیگیری مداوم و هوش و استعداد خدادادی که داشت در زمان کوتاه خواندن قرآن را بخوبی یاد گرفت .

    فرزند شیخ نوشتن را در مکتب خانه آموخت ولی به این مقدار راضی نشد. از این رو نزد معلم خصوصی خد رفت و در محضر شخصی به نام «محرم » با تلاش و جدیت فراوان در اندک زمان نوشتن را بخوبی فرا گرفت .

    حسن بن یوسف پس از آموختن کتاب وحی و خط، کم کم آمادگی فراگیری دانشها را در خود تقویت نمود و در مراحل اولیه تحصیل مقدمات و مبادی علوم را در محضر پدر فاضل و فقیه خود آموخت و به سبب کسب این همه فضیلتها و نیکیها در سنین کودکی به لقب «جمال الدین» (زینت و زیبایی دین ) در بین خانواده و دانشمندان مشهور گشت .

     

    در محضر عالمان

    جمال الدین در شهر حله بزیست و در محضر فقها، متکلمان و فلاسفه والا مقام با کمال ادب زانو زد و از روح بلند و اخلاق و دانش آنان بهره کافی برد و خویشتن را به دانش و تهذیب نفس آراست و به تمام فنون و علوم مسلح گردید و از دست آنان به دریافت اجازه نامه اجتهادی و نقل حدیث مفتخر گردید. حال به اختصار به نام چند نفر از اساتید بزرگواری اشاره می‌کنیم : شیخ یوسف سدیدالدین (پدر ارجمند او)، محقق حلی (602 - 676 ق )، خواجه نصیرالدین طوسی (597 - 672 ق.) سید رضی الدین علی بن طاووس (597 - 664 ق .)، سید احمد بن طاووس (متوفا به سال 673 ق.) یحیی بن سعید حلی (متوفا به سال 690 ق .) مفیدالدین محمد بن جهم حلی ، علی بن سلیان بحرانی ، ابن میثم بحرانی (626 - 679 ق.)، جمال الدین حسین بن ایاز نحوی (متوفای 681 ق .)، محمد بن محمد بن احمد کشی (615 - 695 ق )، نجم الدین علی بن عمر کاتبی (متوفا به سال 675 ق )، برهان الدین نسفی ، شیخ فاروقی واسطی و شیخ تقی الدین عبدالله بن جعفر کوفی.

     

    درخشش

    جمال الدین حسن ، ستاره پر فروغ «آل مطهر» و شهر فقاهت حله هنوز مدت زمانی از تحصیلش نگذشته بود که با ذوق سرشار خدادادی و علاقه وافر، به تمام دانشهای بشری مانند فقه و حدیث ، کلام و فلسله ، اصول فقه ، منطق ، ریاضیات و هندسه مسلح گردید و تجربه لازم را به دست آورد. آوازه فضل و دانش وی به سرعت در سزرمین حله و دیگر شهرها پیچید و در مجالس درس و محیط فرهنگی نام مقدسش را به نیکی و احترام یاد می کردند و «علامه»اش می‌خواندند.

    علامه حلی در شهر حله حوزه درس تشکیل داد و علاقه مندان و تشنه کامان معارف و علوم اهل بیت علیهم السلام از کوشه و کنار جذب آن شدند و از دریای بی کرانش سیراب گشتند.

    یکی از دانشمندان می گوید: علامه حلی نظیری ندارد نه پیش از زمان خودش نه بعد از آن . کسی که در مجلس درس او پانصد مجتهد تربیت شد.

    از جمله فرزانگان و ستارگانی که در محضرش زانو زدند و از انفاس پاک و مکتب پر بار فقهی ، کلامی و روح بلندش بهره ها بردند از از دست مبارکش ‍ به دریافت اجازه نامه اجتهادی و نقل حدیث مفتخر شدند اینان بودند:

    فرزند عزیز و نابغه اش محمد بن حسن بن یوسف حلی معروف به "فخر المحققین" (628 - 771 ق )، سید عمیدالدین عبدالمطلب و سید ضیا الدین عبدالله حسینی اعرجی حلی (خواهرزادگان علامه حلی ) تاج الدین سید محمد بن قاسم حسنی معروف به "ابن معیه" (متوفی 776 ق )، رضی الدین ابوالحسن علی بن احمد حلی (متوفی 757 ق )، قطب الدین رازی (متوفی 776 ق .)، سید نجم الدین مهنا بن سنان مدنی ، تاج الدین محمود بن مولا، تقی الدین ابراهیم بن حسین آملی و محمد بن علی جرجانی .

     

    مرجع شیعه 

    بعد از رحلت محقق حلی در سال 676 ق زعامت و مرجعیت شیعیان به علامه حلی منتقل گردید و او در آن زمان 28 ساله بود که این بار امانت الهی بر دوش با کفایت او گذاشته شد. بدین سبب به لقب مقدس و شریف "آیة الله" مشهور گردید، که در آن روزگار تنها او به این لقب خوانده می شد و هر کس آیة الله می‌گفت منظورش علامه حلی بود.

    از فضیلتهای او بود که در زندگی کمتر دانشمنعلامه به پیروی از مولا و مقتدایش امیرالمومنین علیه السلام نواحی وسیعی را با مال و دست خود آباد کرد و برای استفاده مردم وقف نمود

    عصر علامه

    عصر علامه را باید زمان توسعه فقه و شیعه و حقانیت مذهب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و در دوره پیشرفت تمدن و دانش در گوشه و کنار جهان اسلام نامید. چرا که علامه حلی تلاش و کوشش خستگی ناپذیری در نشر علوم و فقه اسلام بر طبق مذهب اهل بیت نمود و در فقه تحول و شیوه نوی را ارائه کرد.

    وی اولین فقیهی بود که ریاضیات را به عنوان دانشی در فقه وارد کرد و به فقه استدلالی تکامل بخشید. تاثیری که دیدگاه فقهی ، کلامی و آثار علامه گذارده بود محور بحث و تکلیه گاه دانشمندان بر طبق نظرات فقهی فقها و دانشمندان شیعی بود.

    حضور چنین دانشمندان دلسوز فرهنگ اسلام و ملت در دستگاه مغولان، در پیشرفت علم و جلوگیری مغولان وحشی از تخریب و آتش سوزی مراکز فرهنگی و کتابخانه ها، نقش بسزایی ایفا کرد، دانشمندانی که در انجام این مهم از آبروی خویشتن سرمایه گذاشتند و همچون شمع سوختند.

     

    بذر تشیع

    آن را که فضل و دانش و تقوا مسلم است      هر جا قدم نهد قدمش خیر مقدم است

    حضور فقیه یگانه عصر علامه حلی در ایران و مرکز حکومت مغولان خیر و برکت بود و با زمینه هایی که حاکم مغول برای وی به وجود آورده بود کمال بهره را برد و به دفاع از امامت و ولایت ائمه معصومین علیهم السلام برخاست . از این رو بزرگترین جلسه مناظره با حضور اندیشمندان شیعی و علمای مذاهب مختلف برگزار شد. از طورف علمای اهل سنت خواجه نظام الدین عبدالملک مراغه‌ای که از علمای شافعی و داناترین آنها بود برگزیده شد. علامه حلی با وی در بحث امامت مناظره کرد و خلافت بلا فصل مولا علی علیه السلام بعد از رسالت پیامبر اسلام را ثابت نمود و با دلیلهای بسیار محکم برتری مذهب شیعه امامیه را چنان روشن ساخت که جای هیچ گونه تردید و شبهه ای برای حاضران باقی نماند.

    پس از جلسات بحث و مناظره و اثبات حقانیت مذهب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام اولجایتو مذهب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام، اولجایتو مذهب شیعه را انتخاب کرد و به لقب «سلطان محمد خدابنده» معروف گشت. پس از اعلان تشیع وی ، در سراسر ایران مذهب اهل بیت منتشر شد و سلطان به نام دوازده امام خطبه خواند و دستور داد در تمام شهرها به نام مقدس ائمه معصومین علیهم السلام سکه زنند و سر در مساجد و اماکن مشرفه به نام ائمه مزین گردد.

    یکی از دانشمندان می نویسد: اگر برای علامه حلی منقبت و فضیلتی غیر از شیعه شدن سلطان محمد به دست او نبود، همین برای برتری و افتخار علامه بر دانشمندان و فقها بس بود حال آنکه مناقب و خوبیهای وی شمارش یافتنی نیست و آثار ارزنده اش بی نهایت است .

     

    علامه در ایران

    آیة الله علامه حلی ، عارف و فقیه بر جسته شیعه ، در ایران باقی ماند و حدود یک دهم از عمر شریفش در این خطه گذشت . او در این مدت خدمات بسیار ارزنده ای نمود و در نشر علوم و معارف اهل بیت علیهم السلام کوشش فراوان نمود و شاگردان زیادی را تربیت کرد.

    علامه چه در شهر سلطانیه و چه در مسافرتها به دیگر شهرهای ایران پیوسته ملازم با سلطان بود به پیشنهاد وی سلطان دستور داد مدرسه سیاری را از خیمه و چادر، دارای حجره و مدرس آماده کنند تا با کاروان حمل گردد و در هر منزلی که کاروان رحل اقامت کرد خیمه مدرسه در بالاترین و بهترین نقطه منزل بر پا شود.

    او علاوه بر تدریس و بحث و مناظره با دانشمندان اهل سنت و تربیت شاگردان ، به نوشتن کتابهای فقهی ، کلامی و اعتقادی مشغول بود، چنانکه در پایان بعضی از کتابهای خود نگاشته است : این نوشته در مدرسه سیار سلطانیه در کرمانشاهان به اتمام رسید. وی کتاب ارزشمند «منهاج الکرامه» را که در موضوع امامت است برای سلطان نوشت و در همان زمان پخش گردید.

    علامه حلی پس از یک دهه تلاش و خدمات ارزنده فرهنگی و به اهتزاز در آوردن پرچم ولایت و عشق و محبت خاندان طهارت علهیم السلام در سراسر قلمرو مغولان در ایران ، در سال 716 ق . بعد از مرگ سلطان محمد خدابنده ، به وطن خویش سرزمین حله برگشت و در آنجا به تدریس و تالیف مشغول گردید و تا آخر عمر منصب مرجعیت و فتوا و زعامت شیعیان را به عهده داشت .

    از سایت تبیان



  • کلمات کلیدی :
  •     نظرات دیگران ( )
    نویسنده:
    دوشنبه 87/10/30 ساعت 7:48 صبح

    http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=83504



  • کلمات کلیدی :
  •     نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • بسی رنج بردم در این سال سی!
    بیادتم رفیق
    عقل رادر عقل (ضرب) وهمدلی وعشق
    آیا میدانستی حرارت سطحی خورشید 6093 درجه سانتیگراد
    آیا میدانستی که اگر انسان میخواست با یک هواپیماى
    نرم افزار قدم شمار، کالری سنج و مسافت سنج نوکیا برای موبایل شما
    برنامه پخش فایلهای مولتی مدیا -Cowon JetAudio 7.1.9.4030 Plus
    هیئتی ویژه جوانان (رم - ایتالیا)
    عصاره خلقت -ویژهنامه آغاز امامت امام زمان علیه السلام
    11 نرم افزار آزاد و متن باز برای طراحان
    دانلود فیلم سخنرانی مفتی سوریه و رسوا کردان علمای وهابیت و اقرار
    دانلود کتاب امیرالمومنان خورشیدی در افق بشریت
    دانلود کتاب علی (ع) صراط مستقیم
    دانلود کتاب 110 پرسش در مورد امیرالمومنین (ع)
    دانلود کتاب امیر غدیر-جورج حورداق مسیحی
    [همه عناوین(340)][عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  •  Atom 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • مطالب بایگانی شده

  • اشتراک در وبلاگ

  •